مانده ام چگونه تو را فـرامــوش کنم
اگر تو را فـرامــوش کنم باید...
سال هایی را نیز که با تو بوده ام، فـرامــوش کنم
دریا را فـرامــوش کنم
و کافه های غروب را
باران را...
اسب ها و جاده هارا
باید دنیا را...
زندگی را...
و خودم را نیز فـرامــوش کنم
تو با همه چیز من آمیخته ای...!
✗گــآهی کـآمـل فـرآموش می کنی و بـعـد می بـیـنی کـه بـآیـد مـنـتـظـر می مـآنـدی✗
✗و گـآهی آنـقـدر مـنـتـظـر می مـآنی کـه می فـهـمی زودتـر از ایـن هـآ بآیـد فـرآموش می کـردی✗
ϰ-†нêmê§ |